دارد زمان آمدنت دیر می شود...

هرچه زمان می گذرد تجمع اصحاب حق را واجب تر و فوری تر احساس می کنم. حضرت آیت الله امام خامنه ای مد ظله العالی

دارد زمان آمدنت دیر می شود...

هرچه زمان می گذرد تجمع اصحاب حق را واجب تر و فوری تر احساس می کنم. حضرت آیت الله امام خامنه ای مد ظله العالی

دارد زمان آمدنت دیر می شود...

اللّهُمَ صَلِّ علی سَیِّدِنا و نَبیِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِه مَا اختُلِفَ المَلَوان وَ تَعاقُب العَصران وَ کرَّ الجَدیدان وَ استَقبَلَ الفَرقَدان وَ بَلِّغ روحَهُ وَ اَرواحِ اَهلِ بَیتِهِ مِنِّی التَّحیَّة و السّلام.

پیوندهای روزانه

دلنوشته ها برای آقا

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۵۷ ب.ظ


-جان ما را بگیرد آنکه خودش ... حفظ کرده همیشه جانت را ... خبر رفتن اتاق عمل ... کشته از صبح عاشقانت را ... تو مسیحی و این دل شیدا ... به هوایت همیشه مصلوب است ... جان عالم فدای نامت! ما ... نگرانیم، حالتان خوب است؟

-بس که عادت کرده‌ام بر قامت استاده‌ات... روی تختی و همین عکس تو ما را می‌کشد...

-چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما... به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

-دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است

 


 

*تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد ... وجود نازکت آزرده گزند مباد ... سلامت همه آفاق در سلامت توست ... به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد 

*لبخند تو خلاصه‌ى خوبی‌هاست ... لَختی بخند، خنده‌ى گل زیباست

*از دعاهای مردم ایران... دکترت گفت بهتری آقا ... کوری چشم دشمنان حسود ... تا همیشه تو رهبری آقا

*من مست نگاه تو ولی امر جهانم ... از ناخوشی حال تو آقا نگرانم... من نذر تو کردم همه‌ی هستی خود را ... تا زود سلامت بشوی نذر تو جانم 


 


*بمیرم و شما بر روی این تخت نباشى... مشغول مداواى بسى ساده و یا سخت نباشى... من حاضرم هر روز کفن پوش شوم، لیک امیرم...حتى تو براى نفسى داخل این رخت نباشى

 

*تو همینقدر سالمی کافی ست ... کور گشته‌ست چشم بدخواهان... عکس‌های به روی تختت گفت ... چه قدر استواری آقا جان

 

*بابا می‌خندد تا آب در دل فرزندانش تکان نخورد...

 

*نذر کردم برای بهبودیت... اشک‌های محرم و صفرم ... سایه‌ات مستدام آقا جان ... ای فدای تو مادر و پدرم 

 


 

-خبر آمد که تو بیمار شدی! ... زار شدم... با دلم بر سر بالین تو احضار شدم ... قوت چشم من از قوت چشمان تو بود ... چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 

-می‌دانم که خوبید خدا رو شکر ولی ... چشمانم توان دیدنتان در بستر را ندارد... می‌د‌انم که خوبید خدا رو شکر ولی... عادت کرده‌ایم به ایستادن با شکوهتان ... می‌دانم که خوبید خدا رو شکر ولی... پدر هستید و تکیه گاه یک امت

 

  • مهدی مهدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی